گم‍‌شده

گم‍‌شده -متحیّر سابق- یا هادی المضلین؛ اهدنا الصراط المستقیم
یادداشت‌های پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها

انسانم آرزوست

پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۲ ب.ظ

یکی از مشکلاتی که شهرنشینی (شهر، نه به معنای مصطلح آن در تقسیم‌بندی‌های جغرافیایی و اداری؛ که به معنای هر جایی که مردمش از فرهنگ اصیل انسانی دور شده باشند و به فرهنگ شهری‌گری روی اورده باشند) برای شهرنشینانی مثل من پیش آورده، این است که گاهی (و البته بسیاری اوقات) فراموشم می‌شود که می‌توان (و باید) انسان بود  و هنوز هستند (و بسیارند) جوامعی که در آن اکثریت مردم (و نه تنها عده‌ای انگشت‌شمار) انسانیت در وجودشان نمرده.

شهر
در این یک ماه، که برحسب ضرورت و بناچار در مغان زندگی می‌کنم، بارها، و بارها، و بارها شده که منتظر تاکسی بودم و یک سواری، یا موتور و یا حتی وانت توقف کرد و چون مسیرش می‌خورد سوارم کرد و در پایان هرچه اصرار کردم، کرایه نگرفت ... و آن اوایل چقدر تکرار این حرکت برایم عجیب بود اما مغانی‌ها چنان کردند که دیگر اگر کسی کرایه بگیرد، تعجب می‌کنم.


چقدر آن اوایل این حرکتشان برایم عجیب بود ... و عجیب‌تر آنکه وقتی این عجیب بودن را برای رفقا -که غالبا روستایی‌اند (روستا، نه به معنای مصطلح ان در تقسیم‌بندی‌های جغرافیایی و اداری؛ که به معنای هر جایی که مردمش هنوز دچار فرهنگ شهری‌نشینی نشده‌اند)- تعریف می‌کردم، از عجیب بودن این ماجرا برای من تعجب می‌کردند؛ و چقدر این حرکت اهالی مغان برایشان عادی بود و چقدر این عادی بودن برای منِ شهرنشین عجیب بود ...
شاید اگر قرار باشد انتخابی داشته باشم بین اشعار دوران مدرسه؛ انتخاب اولم همین شعر کتاب فارسی اول ابتدایی جعفر ابراهیمی (شاهد) باشد که:

خوشا به حالت ای روستایی/ چه شاد و خرم چه باصفایی/ در شهر ما نیست جز داد و بیداد/ خوشا به حالت که هستی آزاد/ در شهر ما نیست جز دود ماشین/ دلم گرفته از آن و از این/ ای کاش من هم پرنده بودم/ با شادمانی پر می‌گشودم/ می‌رفتم از شهر به روستایی/ آن‌جا که دارد آب و هوایی

که چقدر حرف دل من است و چقدر آرزو دارم که بتوانم ول کنم شهر را و بروم از شهر به روستایی ... و عجیب این‌که این روزها چقدر خیلی‌ها اصرار می‌کنند به اینکه بروم تهران ... و چقدر مقاومت من در برابر این پیشنهادشان، برایشان عجیب است و دور از فهم ...


این یادداشت استاد خوش‌اخلاقم دکتر خسروی و نظر من ذیل یادداشت ایشان هم خالی از ارتباط نیست با همین موضوع.

سلام حاجی جون مغان کجاست؟
پاسخ:
سلام
خدا بیامرزه سعید سرخیل رو؛ به تعبیر اون: "و مپندار که مغان نامیست در میان نام ها و شهریست و در میان شهرها ...."
مغان، یکی از روستاهای شاهروده ... البته بقدری به شاهرود چسبیده که بیشتر شهرک شاهرود محسوب میشه تا یه روستای جداگانه
  • محمد عباسی
  • یا علی یاخوم یا سیدونثری قشنگ باریکلا اون روزی که از کرایه نگرفتن گفتی فهمیدم شیتی میشی
    پاسخ:
    سلام
    چی شده؟؟؟؟!!!!!!

    ارسال دیدگاه‌

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی